زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یکروز تصمیم گرفت میزان علاقهاى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند. یکى از دامادها را به خانهاش دعوت کرد و در حالى که در کنار
استخر قدم مىزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون
استخر انداخت. دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد. فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠۶ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد. داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠۶ نو هدیه گرفت که روى شیشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» نوبت به داماد آخرى رسید. زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت. امّا داماد از جایش تکان نخورد. او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم. همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد. فردا صبح یک ماشین بىامو کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود که روى شیشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت
بعد از ۳-۴ ماه به طرف زنگ زدم، میگه: واااای چه جالب! همین الان داشتم شمارتو میگرفتم! ———— دوستم رفته یه پاک سیگار بخره به فروشنده میگه از اونا بدین که روش عکس “ریه” نداره ، فروشنده گفت چرا آخه فرقی نمیکنه ، دوستم گفت آخه هی چشم میخوره به عکسش ، موقع سیگار کشیدن اذیت میشم ! ———— یارو زنگ زده تلویزیون میگه : “حمل بر خودستایی نباشه، برنامه هاتون خیلی عالیه ! “ ———— نمایندگی ایرانسل یه تابلو زده: شارژ ۲۰۰۰ تومانی فقط ۲۰۰۰ تومان ! ———— پیرزنه با یه نایلون پُر آت آشغال اومد تو مغازه ، فکر کردم فقیره ، ۲۰۰ تومان بهش دادم برگشت گفت : من فقیر نیستم ! من از خجالت سرخ شدم ، گفتم ببخشید گفت عیبی نداره دادی دیگه ! این کیسه اینجا باشه من برم تا اینجا و بیام ، پولمم پس نداد ! ———— با دوستم رفتیم خونه یکی از آشناهاش ، دیدم سه مدل ساز گرون قیمت خریده گذاشته گوشه خونه ، میگم چه سبکی کار میکنی ؟ میگه همینجوری معمولی ! “دو” “ر” “می” “فا” سو” “لا” “سی” ! ———— یه اغذیه فروشی نزدیک ما هست ، ساعت ۲:۳۰ – ۳ میبنده میره خونه نهار ! (کور شم اگه دروغ گفته باشم!) ———— طرف خودش رو زده به خواب ، وسط خواب خمیازه میگشه ! ———— مجریه تو رادیو میگه بخشندهترین آدمی که تو زندگیتون دیدین کیه؟ طرف زنگ زده میگه خدا ! ———— هر صفحه ای باز میکنی میبینی هر چی دلش خواسته نوشته ، پائینش هم نوشته “دکتر علی شریعتی” !