در آمد ها :

گرفتم نوکری بدخودرآمد!

به جای ساد گی پررو در آمد !

 

خرید م ماست ،بردم خانه ،امّا

از آن پشم الاغ و مو در آمد !

 

کسی که گفت :«خیلی پهلوانم »

بدون جرات و ترسو در آمد !

 

همان که مد ِعی ّسادگی بود

چاچولک باز و تو در تو در آمد !

 

ببین از خانه ی پیر محله

که خیّر هست و دارد او در آمد ،

 

گهی «سیما »و «سوسن» ،گاه «نرگس »

گهی «سوگند »و گه« گیسو »در آمد !

 

رفیق من سیاست باز و «چپ» بود

ولی شد «راست » از آن سود رآمد !

 

هرآنکه با تو احمق دست داده

کشیدی دستش از بازو در آمد !

 

شنیدم مؤمنی بنگاه واکرد

در آخر «کژدم »و «زالو» در آمد !

 

همه کارم شد ه برعکس ،یاران !

«گلایول »کاشتم «شب بو» در آمد !

 

شد ه ضرب المثل :«بد شانس زن خواست

ولکین جای زیر از رو در آمد»!

 

چنین می خواند جغدی اززبان ِ

فقیری بینوا :«کوکودر آمد»؟!

 

از آن باید همیشه دل بریدن

اگر که ملتی هالو در آمد !

 

پس از لیسانس و فوق و درس خواندن

رفیقم کرّه خر،یابو در آمد !

 

خداحافظ تمام طنزبازان !

دگر از طنز من هم بو در آمد!

 


چینی !



   پس از این می شود شلوار چینی !

پتو و رختخواب و یار چینی !

 

زچین آرند استاندارهارا !

شود منشی و فرماندار چینی !

 

کلاغ و بلبل و غاز و کبوتر!

بخواند با کلاغ و سار چینی !

 

ببینی در شب شعر فلان جا

مخاطب ،شاعر و اشعارچینی !

 

بخواند شعر حافظ ،شعر سعدی

به ضرباهنگ و باتکرار چینی !!

 

پس از یک مدّتی چون زن گرفتی

در آید همسرت از کار چینی !

 

به جای جیب برهای دله دزد !

زند جیب تو در بازار چینی !

 

زمین و کارگر ،سیمان و بنّا

مصالح ،آجر و دیوار چینی !

 

شود ده شغله چینی در اداره

بگیرد رشوه از سر کار چینی !

 

شود القصّه وارد از همه سو

درون مملکت بابار چینی !!







کرد ه او تحریم و گفتیم :آی زکی تحریم ها !

هان فشار آورده جانم روی کی تحریم ها ؟!

 

قهر کرد و پشت خودرا کرد بر شوهر شبی

گفت زن :« دارم برایت اندکی تحریم ها »!

 

شوهرش هم دور زد تحریم هارا چون همه !

گفت :« مارا کرده محکم بی شکی تحریم ها »!

 

آشنا با جیب خالی ّ تمام قشرها !

دشمن دستان خالی ، قلکی تحریم ها !

 

دنبک «مشدی حسن » را کرد ه ای سوراخ و باز

قاتل لبخند و طبل و دنبکی تحریم ها !

 

می روم تهران تو هستی ایستاد ه در بغل !

در کرج اطراف سد ّ و قلهکی تحریم ها !

 

پیرمردی «شهرضایی » نیمه شب در خلوتش

گفت :«من قزوینی ام ،تو کودکی تحریم ...ها ؟!

 

بربری را کرد ه ای پانصد تومن ،هم علت ِ

کاهش کیفی ّ نان ِ سنگکی تحریم ها !

 

ساحل «آنتالیا »و صحنه های رنگ رنگ !

پای لنگ و دست شل ، کوپاتکی تحریم ها !


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد